حرف زدن عسلم
سلام دیروز مامانی اینجا بود.من ساعت ١ ظهر یه بستنی لیوانی برداشتم تا بخورم.اولش چند قاشق هم بستنی به تو دادم.بعدش از جلوت رد شدم و بستنی رو روی اپن گذاشتم همون لحظه گفتی مَ مَ !!!!!!!!!!!!اونم چه جوری انقد جدی گفتی که نگو و نپرسالانم من و مامان وبابا اینجورینشستیم تا مارو صدا کنی.پس زود تر ما رو صدا کن ،که ما اینجوری شیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی